دقیقا روز پنجشنبه بود
مادرم اومد و گفت : یه کتاب بده یه دختری هست میخواد بخونه
گفتم :به شرطی که پس بیاره
مادرم گفت : میاره نگران نباش
کتابی که دادم ، گناهان کبیره ی شهید دستغیب بود
دو جلد در یک جلد
دیروز کتاب رو اورد پس داد
گفتم : مطالعه کرد؟
گفت : آره
جداً میگم من ِ طلبه در تمام عمرم این طور کتاب نخوندم
800 صفحه رو توی یک شبانه روز خوند.
دو جلد کتاب القطره رو دادم که بخونه
با خودم گفتم ، اگه یک سال اینطور مطالعه داشته باشه صد در صد علامه میشه
کاش یه کسایی یه جایی پیدا میشد تا این استعدادها رو شناسایی کنه
من هم به نوبه ی خودم سعی می کنم تا جایی که می تونم هر چی کتاب دارم در اختیارش بذارم
یاد آیت الله بروجردی افتادم که می گفت:
بعضی اوقات ، شام که خورده می شد ، شروع می کردم به مطالعه
یک دفعه سرم را از کتاب می آوردم بیرون ، میدیدم وقت نماز صبح شده
اینها همه توفیقاتی هست که خدا به بندگانش عنایت می کنه
+خدا توفیقی بده که تمام روز و شب برای خودش خدمت کنیم
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.